چه روزاییه!!!!!!!
دیشب بچه ها رفتن تیراژه!!! پاتوق همیشگی ......!
منم که بنا به دلایلی نرفتم.... دیروز آخرین امتحانمو دادم.... در طول امتحانا میگفتم اون روز دیگه باید بهشت باشه اما جهنم بود!!! رسیدم خونه حوصله خودمم نداشتم ... خوابیدم تا 8 شب!
بعدم تا نصفه شب که فک کنم صب بود کتاب قمار باز و میخوندم ..... اونم رفت جزو کتابایی که عاشقشم و باش خاطره دارم ....
امروزم از ظهر که از خواب پاشدم یه دلشوره ی خاص ...یه ترس خاص داشتم ......
بعد اومدم اینجا یه نظر دیدم که واقعا تو این وضعیت فقط همین یه دونه رو کم داشتم!!!!!
بعدم زنگیدیم طهورا و .......
انگاری دیشبم وضعیت کاملا عالی نبوده .....
امرو آخرین جلسه کلاس زبانمه .... بعدیش امتحان..... وای که دیگه از این کلمه ا ُقــــَـــم میگیره!
حال ندارم....
فردا با منا میرم کلاسش....کلاس نقاشی .... یه زمانی جزو شاگردای همون کلاس بودم ..... اما الان فقط میرم که نیگاشون کنم !!! شایدم ورقامو ببرم و یکی از اون عکسایه مبتذلی که دوس دارم و بکشم!
بعدش میریم واسه بابابزرگم روز پدری کتاب بگیرن مثل هر سال!!
منم دو تا کتاب بگیرم.....
عجب سالی بود!
سالی که به اندازه n سالی که عمر کردم چیزی فهمیدم اما الان بازم نمیفهمم!!!!
کلا انگار هر چی بیشتر بدونی بیشتر نمیفهمی!!!
کلا انگار هیچی نمیدونی ......
اینجوری بهتره ...
قانون(؟)چهاردهم:هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده.
اینو وقتی واسه مامانم خوندم با اعتماد به نفس کامل گفت نه!
مثلا من دعا خوندن و دوس دارم کجاش غیر قانونی و غیر اخلاقیه؟؟؟
در جوابش چی باید میگفتم؟؟؟؟ (سکوت)
بی ربط نوشت: داشتم با بابام حرف میزدم ... وسطش گفتم بابا انصافا از 2 ساعت یه ساعت میخونم!
- مگه تو انصافم داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-بابااااااااااااااا؟
التماس نوشت : DAncE mE tO the End oF loVE.......