دیگه این آدم نیس ...

آدما بزرگ میشن ... عوض میشن .... عوضی میشن ... گم میشن ...

غرق میشن ... خفه میشن ....

اما یاد میگیرن ....

دیگر نخواهم آمد ......

هیچ گاه .....

(من دیوانه ای بالفطره هستم

گاه مشتی بر دیواری کوفته و آرام میشوم

گاه با نگاهی مجنون و دیوانه

عاشقم من

عاشق بازی با کلمات و آدم ها

اما هیچگاه آدمی را اسباب بازی خود نکرده ام

زندگیم بر پایه ی انسانیت بود

ولی حیف انسانی ندیدم

حتی در خودم

پس بدرود میگویمت

بدرود)

زندگی شاید بازی کودکانه ایست که تو را به قعر دنیای بزرگتر ها می برد ....

چه می دانم ...

خسته شدم از دیوانه وار دیوانه بودن خسته شدم ....

دنیا ........ ؟

د     ن       ی       ا      ؟

چه می گویم؟ ....

دوست دارم بلند بلند با خودم حرف بزنم اما این سکوت لعنتی درون گلویم خفه شده ... مثل گنجینه ای که کلیدش درون ظرفی اسید حل شده و تو ماندی و جعبه ای با ارزش که نمی شود کاریش کرد ... !

گاهی احساس خفگی تا مرز جنون پیش می برد مرا و من نمیدانم چرا دلم این قدر پر است از خالی ....

گاهــــــــــــــــــــــــــــــی ....

ســــــــــــــــــکـــوت.....

ســـــــــــ کــــــــــــــ و تـــــــــــــــــــ کر میکند گوش های زمانه را ......

با سلام خدمت ارواح

هی شماها که میاید و میرید و حتی یه نظر و حتی یه اسمم از خودتون نمیگید از این به بعد خواهشمندیم یه اسم حداقل بگین

مجبور میکنن آدم به حضور و غیاب.................................

من نمی دانم .... ساعتها خسته نشدند ؟ پس چرا من اینهمه خسته ام ؟ به خواب ابدی نیاز دارم ... دیگر گناه بس است . آن قدر جمع کرده ام که در اعماق جهنم قصری بسازم و تا ابد در آن زندگی کنم . . .

WHEN YOU WAKE UP...... TURN YOUR RADIO ON

AND YOU HEAR THIS SIMPLE SONG

THAT I MADE UP ... THAT I MADE UP FOR YOU...

این موقع ... پارسال ...

دلم تنگ شده ...

دلم خیلی تنگ شده ...

و من عاشق این هوام ..

بارون

بارون

بارون

و باز هم بارون

و من باز هم زیر بارون همه چیز فراموش میکنم ..

و فراموش میکنم چه هستم ..

چه کردم ..

حوصلم سر رفته ...

میخوام یه کار متفاوت بکنم ..

شاید گند بزنم به همه چی .. اما مهم نیست چون حداقل حوصلم دیگه اون موقع سر نمیره ...!

خیلی حوصلم سر رفته ..

فقط حوصلم سر رفته ..

:دی

کمی امشب سخت می گذرد جهان از کنار پنجره ام...

کمی امشب سخت می گذرد جهان از کنار پنجره ام...

کمی امشب سخت می گذرد جهان از کنار پنجره ام...

کمی امشب سخت می گذردجهان از کنار پنجره ام...

کمی امشب سخت می گذردجهان از کنار پنجره ام...

و من هیچوقت فراموش نمیکنم ..

و من هیچوقت نمی دانم چرا !

من خوبم ..

خیلی خوبم ..

آنقدر خوبم که نمی توانم برایت توضیح بدهم خوب بودن یعنی چه ...

اصلا نمیتوان بگویم برای چه خوبم ..

فقط بدان خوبم و از این راه دور نگران من نباش ..


 

بگو من که دنیا را پیچانده ام

 

چه کنم؟

 

خیالت اینجاست

و

 

      نمی پیچد...

 

)امین منصوری - کتاب داف و دیوانه)

زندگی ..... !

چه واژه ی غریبیه ! نه ؟

هیچ وقت درکش نردم ....

یعنی میدونی ... اگه بخوای خیلی خوش بگذره بت باید کاراییو بکنی که حداقل نصفش کارای درستی نیست و سرانجامی نداره !

اگه بخوای اون کارارو نکنی و غرق نشی میشی یه آدمی که وسط یه اقیانوس رو آب شناوره .. نه میتونه شنا کنه برسه به جایی نه همون جا بمونه ... حداقل واسه من .... بعد خسته میشه ... 

دلم میخواد برم ...

برم یه جایی با قوانین متفاوت .. شاید یه خونه دیگه ... شاید یه خیابون دیگه یه شهر یا حتی کشور دیگه ... فرقی نمیکنه ...

دوس دارم خودم باشم اما یه مشکلاتی هست ...

آره عزیزم خیلی مشکل هست که اجازه نمیده خودم باشم ... می دونمم چرا تو هم نمیتونی خودت باشی ... از من هم نخواه ... نمی شه ... شاید دلایلم با تو فرق کنه شاید خودم هم با تو فرق کنم که میکنم .. خیلی هم فرق میکنم ... انگار هیشکی نمیتونه بپذیره اصل آدمو .. آخ که چقد دلم گرفت از آخرین صحبتامون ... اما درک میکنم ... قبول میکنم ... و دیگه هم برام مهم نمیشه چیزی .. کسی ... مکانی ...... میدونم اینا رو نمیخونی .. خیلی چیزا میخواستم بگم و نگفتم ... و نمیگم ... نه تنها به تو ... به خیلی ها ... نه عزیزم .. هیشکی جای ندا رو نمیگیره ... میدونم ... هیشکی جای تو رو نمیگیره ... شاید مجبورا یا توافقی بریم .. جدا از هم .. دور از هم ... اما هیشه برای هم یکی هستیم ... شاید با بقیه حرف بزنیم .. بخندیم ... اما جای همو نمیگیریم ... ازت ممنونم .... از تو خیلی ممنونم ... به خاطر همه چی ... به خاطر همه ....


پ.ن: این پست تقریبا مخاطب خاص داشت ..

پ.ن: همیشه مواظب تغییر متغیز ها باشین :)) ( به همه اونایی که میخونن)



Summer?

تابستون؟

تا اوایل ماه رمضون که همچنان مدرسه بودیم! بعدم که تعطیل شدیم آموزشگاه زبانمون همچنان پایداری میکرد! فوقش یکی دو هفته آرامش داشتیم اون اواسط که اونم تو خونه تشنه و گشنه تو گرما ترک دیوار میشمردیم! بعدم که امروز فاینال زبانمونه! فقط توروخدا دعا کنید پاس شم! دیگه ام که یک هفته و خرده ای مانده تا مهر که : پنجشنبه جمعه که مراسم سال پدربزرگمه! بعد یه حدودا دویست سیصد تا تست شیمیه که هنوز کتابشم نخریدم مونده باید بزنم ! پنج شیش تا ورقته تست ترکیبیات که اونو حتی لاشم باز نکردم! اول مهر هم احتمالا امتحان داریم ! مسافرت خارج شهر یکی دو بار تا بهشت زهرا رفتیم و برگشتیم :دی الانم هر کی میبینتم میگه تابستون خوش گذشته دیگه ؟؟؟؟؟؟؟

- بله ، عالی بود .همه چی بود .. فقط تابستون نبود! :(((((((((

فروغ

کاش چون پاییز بودم .... کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم

برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد 

آفتاب دیدگانم سرد می شد

                                           آسمان سینه ام پر درد میشد

ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد

اشکهایم همچو باران                           دامنم را رنگ میزد

وَه .. چه زیبا بود اگر پاییز بودم

وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

شاعری در چشم من میخواند ....شعری آسمانی

در کنار قلب عاشق شعله میزد

در شرار آتش دردی نهانی

نغمه ی من ...

همچو آوای نسیم پر شکسته

عطر غم  می ریخت بر دل های خسته

پیش رویم :

                 چهره ی تلخ زمستان جوانی

پشت سر :

                آشوب تابستان عشقی ناگهانی

سینه ام منزلگه اندوه و درد و بد گمانی ..

برای اینکه با زندگی روبرو شی ، همیشه فقط باهاش روبرو شو .

و برای اینکه بدونی اون چیه در نهایت میفهمی ، برای اینکه دوست داشته باشی اونو و بعد بذاریش کنار ...

همیشه سالها بین ماست

همیشه سالها ...

همیشه عشق ...

همیشه ساعتها ...

چه حس خوبی داره ...

شب میخوابی کنار پنجره ..

پنجره رو باز میزاری ...

بارون میاد ..

میریزه رو پتوت ...

خیس خیسش میکنه ...

بعد دلت میگیره ...

گریه میکنی ..

میریزه رو متکات ...

خیس خیس میشه !

خیلی خوبه ...

بنا به دلایل شخصی و عمومی این پست حذف شد .

wisHES

بنا به دلایل شخصی و عمومی این پست حذف شد .

نمیدونم!

چه روزاییه!!!!!!!

دیشب بچه ها رفتن تیراژه!!!  پاتوق همیشگی ......!

منم که بنا به دلایلی نرفتم.... دیروز آخرین امتحانمو دادم.... در طول امتحانا میگفتم اون روز دیگه باید بهشت باشه اما جهنم بود!!! رسیدم خونه حوصله خودمم نداشتم ... خوابیدم تا 8 شب!

بعدم تا نصفه شب که فک کنم صب بود کتاب قمار باز و میخوندم ..... اونم رفت جزو کتابایی که عاشقشم و باش خاطره دارم ....

امروزم از ظهر که از خواب پاشدم یه دلشوره ی خاص ...یه ترس خاص داشتم ......

بعد اومدم اینجا یه نظر دیدم که واقعا تو این وضعیت فقط همین یه دونه رو کم داشتم!!!!!

بعدم زنگیدیم طهورا و .......

انگاری دیشبم وضعیت کاملا عالی نبوده .....

امرو آخرین جلسه کلاس زبانمه .... بعدیش امتحان..... وای که دیگه از این کلمه ا ُقــــَـــم میگیره!

حال ندارم....


فردا با منا میرم کلاسش....کلاس نقاشی .... یه زمانی جزو شاگردای همون کلاس بودم ..... اما الان فقط میرم که نیگاشون کنم !!! شایدم ورقامو ببرم و یکی از اون عکسایه مبتذلی که دوس دارم و بکشم!

بعدش میریم واسه بابابزرگم روز پدری کتاب بگیرن مثل هر سال!!

منم دو تا کتاب بگیرم.....

عجب سالی بود!

سالی که به اندازه n سالی که عمر کردم چیزی فهمیدم اما الان بازم نمیفهمم!!!!

کلا انگار هر چی بیشتر بدونی بیشتر نمیفهمی!!!

کلا انگار هیچی نمیدونی ......

اینجوری بهتره ...

قانون(؟)چهاردهم:هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده.

اینو وقتی واسه مامانم خوندم با اعتماد به نفس کامل گفت نه!

مثلا من دعا خوندن و دوس دارم کجاش غیر قانونی و غیر اخلاقیه؟؟؟

در جوابش چی باید میگفتم؟؟؟؟ (سکوت)

بی ربط نوشت: داشتم با بابام حرف میزدم ... وسطش گفتم بابا انصافا از 2 ساعت یه ساعت میخونم!

- مگه تو انصافم داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-بابااااااااااااااا؟


التماس نوشت : DAncE mE tO the End oF loVE.......



nothing esp

من داشتم فکر میکردم

به همه چی

به اینکه چرا وقتی میگم از آدما بدم میاد بازم دلم براشون میسوزه و کاری که نباید و میکنم ؟

که چرا وقتی از تیپ کسی خوشم نمیاد واضح بهش نمیگم تیپت خزه که ناراحت نشه!!!!

که چرا وقتی میگم خدا

بازم یادم میره یعنی چی!

عجیبه ها ....

فک کن تو یه خوانواده مذهبی به دنیا بیای و هر لحظه تو گوشت از دین و پیغمبر و ... بخونن و آخرش حتی نمازم نمیخونی !!!!

اصن من چرا باید به نظم نوین جهان فک کنم ؟

آخه من که نمیتونم هیچ کاری بکنم ..... یکی دیگه (....................) یکی دیگه زورشو زده ... روح خدا تو بدنمه ..... مجبورم نفس بکشم .... وقتی بمیرم حتی واسه کوچیک ترین خراشی که رو پوستم انداختم مجازات میشم ....

خو فقط قراره وابسطه نشیم به چیزی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بر فرض که وابسطه ام نشدیم .... بعدش ؟ بمیریم و معلوم نی چی میشه ؟

کی رفته و برگشته ؟

عجیبه که با دونستن تموم اینا بازم میخندمو وانمود میکنم هیچی نشده و به قول معلم دینیمون : همه چی آرومه..... !

الکی نوشت : سلام!

همچنان همه فک میکنن من همیشه مستم!!!!!!!!!!!!!!!!

سوال نوشت: چرا باید کسی و دوس داشته باشیم و بخوایم که نمی تونیم داشته باشیم ؟

I Hate vacation

امروز سه شنبه و شروع دوباره کلاس زبانمه ...

پارسال .... چه سالی بود واسه خودشاااااااااااااااااااااااا .... چقدر بدم میاد از تعطیلی ! حالا نه یه روز نه دو روز 15 روووووووووووووووووووووووووز !!!!!!!!!!!

تازه از اون ورم که یه هفته پیشوازه !!!!! اونم تازه انگار دستور تعطیلی و ما دادیم که همه دودش میره تو چشمای کورمون! واسه عید که یه پیک **** دادن بهمون که چیزی یادمون نره ..... از 15 که امتحان میگیرن از سوالای پیک تا آخر این هفته !

هفته ی بعدم که امتحانای نیم ترمو و بعد پشت بندشم ترم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ریییییییییییییییییییییییییییییییییییییدم به همه این تعطیلی ها !

اونم چی تا 9 روز به زور بردنمون مسافرت ! بعدم که درس تا 13!!!!! روز سیزده به در ساعت 2 نصفه شب تازه نشستم سوالای ریاضی و هندسه ی پیکمو حل کردم!!!! هه ....

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای فردا فیزیک داریم ..... ! فقط این یکیو خوب بـــــــــِـدما بقیش ر ِلَس !


نمی دونم امسال چی میشه ......

چی می شد اگه میتونستم رو در خونمون یه کاغذ بزنمو روش بنویسم :

فامیل عزیز هیچکس خانه نیست.امیدوارم سال بعد زودتر همدیگر را ببینیم.وقتی که هوا هنوز سرد است و خیابان ها پر برف . این روز ها هوا خیلی خوب شده و ما نمیتوانیم در خانه منتظر شما بمانیم .

آخ که چقدر خوب بود ........

پی نوشت:مينويسم { د ی د ا ر } تو اگر بي من و دل تنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار.....


TM........ PAKIZE

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

من آمدم ...... رااااااااااااه را باز کنید .......

امروز یکی از بهترین روزای زندگیمه !!! فقط هم ططر میدونه چرا ......... !!!!!

امروز یکی از بهترین اتفاقای زندگیم افتاد ... یکی از مهمترین مهمترین اتفاقا .....

به افتخارش سور میدم به حساب طهورا !!!!! :دی

بچه ها امروز برام مثه رویائه !!!!!!!!! خیلــــــــــــــــــــــــــــــــی خیلــــــــــــــــــــــــــی دووووووووو-ک-سش میدارم !!

فقط اومدم امروزو ثبت کنم ...

باااااااااااااااااااااای ..

ME.TEHRAN.DARS?.:D

سلام

دیه دارم از دست خودم خل میشم !!!!

خودم میدونم باید عین خر درس بخونم اما خو به من چه که حسش نمیاد ؟!؟

یکی کمکم کنه !!!:((((((((((((

یه زمانی اینجا که میومدم دلم میخواست تمام اتفاقای جالب مدرسمونو بنویسم اما الان هر چیم که اتفاق جالب میوفته بازم من همینم!!

دلم میخواد هر چی کتاب درسیه تیکه پاره کنم :D

ولش با اصن ..

یه جورایی باید خودمو درست کنم !!

شدم عین یه مترسک که فقط بلده یه گوشه وایسته و جلوشو نیگا کنه ....

آل پاچ تو فیلم مترسک میگفت :

مترسک کلاغارو نمی ترسونه ... کلاغارو میخندونه ! و کلاغا میخندن و میگن چون بچه باحالی هستی پس گندم های مزرعتو نمیخوریم ....

یعنی حتی عرضه ی ترسوندن چار تا کلاغم ندارم ؟؟:(((((((((

نمیدونم .. میگم دارم خل میشم باور نمیکنی !!!

کاش میشد زمانو به عقب برگردوند ...  از این زمان بدم میاد !!

گاهی اوقات آرزو میکنم کاش خیلی چیزایی که میدونم و نمیدونستم !! کاش خیلی چیزارو تجربه نکرده بودم !!

کاش مثه خیلی از هم سِنام بودم ... اما خو نمیشه !

دلم میخواد برم تو خیابونا قدم بزنم !

آخه عاشق خیابونم .... خیابونای تهران ....... وااااااااااااااااای خدا عاشق تهرانم .... :***

به قول زد بازی (عشقم): صبح بخیر تهران من عاشق تو اَم .. فرو کن تو تنت هر چی لاشخوره دورم !

آقا من برم شاید چند صفحه  خوندم !!!!

بای تا بعد ..

ScHoOL ? THe Most DisGuStiNg PlaCE

سلام

دارم دیوونه میشم !

آخه انصافه ساعت 8 شب از مدرسه بیای خونه تازه بشینی درسای فرداتو بخونی و بنویسی !!!

به خدا مُخم دیگه داره صاف میشه !!!

از بس همه چیو در حد خدا سخت بهمون یاد دادن وقتی یه سوال آسون میبینیمم دیگه هنگ میکنیم !!

فک کن وسط حل یه مسئله فوق مهم یهو یادت بره شیش هفتا چند تا میشه ؟!!؟

اون وقته که فقط دلت میخواد گریه کنی !

اتفاقای خیلی عجیبی در حال رخ دادنه که نمیخوام باز گو کنم چون بی ارزش تر اونیه که یه ورق از خاطراتمو پر کنه ..!

اما خو آدم گیج میشه دیه !

امرو امتحان ترکیبیات داشتیم .. فقط سوال یک قسمت الف و مطمئنم درست نوشتم !!!!:دی .. اونم جوابش میشد !6 .....

تقریبا میشه گفت کل کلاس رو همین یه دونه حساب وا کرده بودیم !!!!!!!!

آخرشم معلممون(آقای ثروتی) آخر امتحان نوشته بودن :

 موفق باشید !

خودشم تعجب کرده بود که یعنی میشه اینا موفق باشن :دی واسه همین علامت تعجب گذاشت !!!

مُخم دیگه داره سوت میکشه .. از هر چی نظریه اعداد ِ متنفرم !!

یکی نی بگه بیکار بودین اینا رو درست کردین !!!

نمیدونم واالله !!

فعلا تا بعد ...



حس سنگین

یه آدم تا کجا میتونه احمق باشه ؟

تا کی ؟

تا کجا ؟

مهسا کی میخوای باور کنی نباید به هیچی دلتو خوش کنی ؟ هاااااااااااااااااااااااان ؟

آخه دیوونه بَســـِت نی ؟ 

چقدر میخوای خورد شی ؟

چقدر تحقیر و ..... ؟

برو بمیر ... حتی واسه مُردن هم خوب نیستی !!! لایق مرگ هم نیستی !!!

واسه چی داری زور میزنی ؟

واسه چی داری جون میکنی ؟

دیگه همه چی تبدیل شده به بغض و کینه و نفرت ! دیگه هیچ احساسی برام نمونده !

الان دیگه به جای قلب تو سینم کوله باری از خشم و نفرته !

از دنیا ... از مردمش .... از خیابونایی که عاشقشون بودم یه زمانی .. از همه چی !

از همه !

فقط میخوام ..

ولش با ...

بای تا بعد ..


بعدا تر نوشت :

لازم به ذکر است من طی درخواست یه دوستی میخوام لذت ببرم  از دنیا .. گناهشم پای خودشه !!!

در ضمن دلم تنگه برای :

غزاله

الینا

داداش ابی

ترانه

زهرا (که شب پیش بود با اس بازی میکردم !)

کسی ازشون خبر نداره ؟




تقلب / نسیم

تقلبی ضایع اندر ضایع :

خوب مگه تا حالا تقلب نکردی که این مودلی نیگا میکنی ؟

ولی شرط میبندم این مودلی نبوده .. !!!

امروز / زنگ شیمی / :

اولش اومد تو (یارو)(=معلمه) حدودا 20 تا تست و برامون توضیح داد ... بعد گفت امتحان .. وما این مودلی شدیم (گریه+عصبی) ... بعد ورقه ها رو که داد دیدیم همه ی تستایی بود که قبلش حل کرده بودیم ! [ مسئله مهم این بود که هیچی یادمان نمیامد!]

بعد رجوع کردیم به ورقه طهورا ... ! همه را از روی اون دوست گلمان زدیم ... بعد طهورا شک کرد ! گفت مهسا این سوالو ببین درست حل کردم و من نیز در کمال پررویی و شجاعت با این که معلم دقیقا کنارم بود رفتم تو ورقه طهورا !!!!! ورقشو گرفتم سوالو یه دور خوندم و گفتم : نه درسته ... !!!!!! و مسئله جالب اینکه معلم خل مان نفهمید !!!!!!!!!!!

خلاصه هر دو با هم ورقه هامان را دادیم و کلی به ریش معلم هه خندیدیم !!(ریش نداشت البت)

خدا وکیلی خیلی ضایع بود دیگه !!

راستی بچه ها نسیم (یکی از دوستانم) داستانای خیلی خشنگی مینویسه ... یکیشو  گلچینی واستون میزارم ..

دو تای دیگه هم بعدا در پست های بعدی میزارم حالا ...!

:

گوشه ای از اتاق نشسته بودم و عکس تو را در دست داشتم . ناگهان قطره اشکی برای تو از گوشه ی چشمم بارید .. قطره ی اشک بر زمین افتاد . قطره اشک پر نور و درخشان بود . ناگهان برق زد . اشک درخشان تر از قبل شده بود . قطره دوم هنوز نیامده بود که از قطره اول فرشته ای رویید .. فرشته ای زیبا که میگفت عشق است ! عشق گفت سه آرزو کن تا برایت برآورده کنم :

بی هیچ تردیدی گفتم میخواهم آینده را ببینم . قلب فرشته آمد و در آن آینده پیدا شد .. هر چه آینده را جستم ، تو را در آن ندیدم .. گریستم و گفتم ای عشق پس معشوقم کجاست ؟ و عشق بغض کرد ! آه فهمیدم تو در زندگی من نخواهی بود . گفتم : آرزوی دوم من این است : او را در آینده من بیاوری .. ناگهان عشق گریست .. و صادقانه گفت نمیتوانم !این کار من نیست !

اما من لبخند زدم .. لبخندی پر از بغض .. لبخندی پر از اشک  پر از گریه .. گفتم : پس کاری کن جای قلب تو در قلب من باشد و و او را نیز نگه دار .. عشق لبخندی زد و گفت : و سومین آرزو ؟

و من مرگ را خواستم ! و فرشته بی تردید آرزویم را براورده کرد .. و من مردم ! و به عشق پیوستم .. و قطره اشکی شدم که برای تو ریخت ....



بعدا نوشت :

خدایا یه سوال می پرسم ... جان مادرت جواب بده !! چرا دنیا رو آفریدی ؟ چرا ما رو خلق کردی ؟ هااااااااااااااااااااااااااان ؟


چرا؟

من نمیدونم چرا تا دلم میاد از یکی خوشش بیاد طرف میره اون دنیا .. !![منظورم اینه که میره اون ور آب!!]

مثلا نغمه .. رفت آلمان !

یا مانی .. داره میره امریکا از اون ورم اسپانیا !

طهورا م که دو سال دیگه کاناداس !!

خوب منم میخوام !!!!!! چی میشه به جای اینکه اونا برن من برم !!!

بابا خوب منم دل دارم ... :پی

اصن منم میزارم میرم ایتالیا !!! تا چشمای همتون درآد !.....

اینم ک.ش.و.ر.ه که ما توش به دنیا اومدیم ؟ .... شانسو داری ؟

حالا هر کی میخواد بره خارج کافیه دو روز با من بگرده !!!! :دی


I DONT KNOW WHY?

هی سلام ...

خوبی؟

چه خ ؟

بچه ها دیروز معلم المپیاد هندسمون اومده بود سر کلاس ... یه چیزایی گفت که ... !!

اصن نمیدونم ....

دارم خل میشم !

منو طهورا ته کلاس لمیده بودیم و با هم میحرفیدیم (نوشتنی!!)

دوشنبه ها و پنج شنبه ها تا 6/5 مدرسه ایم !! کلاس المپیاد ریاضی !!

حالا فک نکنین خرخون شدمااااااااا .. از این خبرا نی فقط چون نفصه دروس عمومیمون حذف میشه گفتیم خب میریم المپیاد!!:دی

فک کن زبان فارسی نداریم دیگه + اجتماعی .. دروسی که ازشون تنفر شدید دارم !

عکسای ابلیس و گذاشته بودم .. باز نمیکرد !! میگفت لینک غیر مجاز !! [گریه]

ولی خوب تکست آهنگ جفت کفششو میزارم ادامه مطلب .. حال کنین ..!

این روز ها دل شکسته ام را به دنبال خویش به این ور و آن ور میکشم ...

تا شاید دلت به رحم آید و  بگویی : " دوستت دارم "

نمیدونم چرا اینو گفتم ... دلم گرفته !

خیلی این بخش از آهنگ شاهین و دوس دارم :


شکسته میرم امشب بانو خدانگه دارت
اگر چه میشکنه اون دل سبز و سپیدارت
واسه من که پنجره یه آرزوی مبهم بود
ولی تو پنجره باشه تموم دیوارت
ببخش منو اگه بوی زخم چرکینمو
زجه های کبودم میشه موجب آزارت
دیگه صدای گریه ی بی وقتم نمیشکنه
سکوت سرد و پر از انبساط افکارت
خیلی انتظار کشیدم که شاید بیای باز
برای بدرقم با اون لباس گلدارت
ودل خوشم کنی با یه دروغ مصلحتی
که میشه شاید بازم بیام برای دیدارت
ولی چه فایده که خوابت عجیب سنگین بود
صدای خاطره هامون که نکرد بیدارت
میگن روزه گرفتی و دیگه غزل نمینوشی
بمونه این آخرین غزلم واسه افطارت

...


ادامه نوشته

MY ******* LiFE

HI 2 A PERsON WHO IS DiEd

نمی دونم چی چی بگم ... الان مثلا دارم درس میخونم !!

حال و حوصلشو ندارم !!

حالو حوصله ی نت و ندارم ..

امروز بعضی بچه های هم سن من (گروه سنی فنچ ها) امروز امتحان ربوکاپ داشتن .. ما نیز داشتیم .. صبح با بچه ها : مانی و پری و ... رفتیم ایتالیا (خیابونش) .. فک کن حوضمون اونجا بود !!!(حوض نه حوضه)

امتحانو دادیم .. بر گشتنی چند دیوانه هم سن ما از پنجره اویزونِ بیرون شدن و برای مردم دست تکون میدادن و حرف میزدن !!! و ما در کمال تعجب مشاهده کردیم ملت ما خیلی اسک//ل تشریف دارن و نه تنها دست تکون میدن بلکه جواب هم میدن !!

به قول مانی : دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید !

دیگه ... انگار نه انگار پدر بزرگم فوت کرده دختر عمه هام همه آرایش کرده و اصلاح کرده تشریف دارن !!

داداشم امروز شیش تیغ زد !!!

عمو هام به ریشاشون مودل دادن !!!!

و دیگر هیچ !

آها :

از روزی که پدر بزرگم فوت کرده بود آهنگامو گوش نکرده بودم ... امروز دوباره تبدیل شدم به همون دیوونه روانی خشن !!! و به قول مامیم : بی رحم !

کلا میگه من اصن احساس مِحساس ندارم !

نمیدونم چرا ؟!!!!!!!!!!!!

اتاقمم که دیگه هیچی ... بازم به قول مامیم سگ صاحابشو پیدا نمیکنه !

من دختری  با خصوصیات پسرانه به شوما میگم که

                                                                   شاید نه حتما دیر به دیر میام سر میزنم .. ولی جی بهتون میدم !!

از همه ی  کسایی که بهم تسلیت گفتن تشکر میکنیم ...!

راستی چرا همتون زده بودین تو فاز شعر و شاعری ؟؟؟ (به هر حال مخسی )

دیگه نمیدونم تا بعد بای



پدر بزرگم فوت کرده .. نمی تونم یه مدت بیام نت ..